امیرالمؤمنین علیه السلام  در یکی از خطبه‌های خود فرمود: وای بر این امت از مردانِ درخت ملعونه که پروردگارتان آن را ذکر کرده است. ابتدایشان سرسبز و انتهایشان شکافته و خرد شده است(1). بعد از آنان، امر ولایت امّت محمد(ص) را، مردانی بر عهده می‌گیرند که اولین آن‌ها مهربان‌ترینشان، دومی خونریزترین، پنجمی مقتدرترین، هفتمی داناترین و دهمی کافرترین آن‌ها است که یکی از نزدیکانش او را می‌کشد. پانزدهمی رنج بسیار می‌کشد و ثروتش اندک است. شانزدهمی بیش از همه ادای حق و صله رحم می‌کند. هجدهمی پاهایش در خون حرکت می‌کند بعد از این که خشمگین می‌شود و سربازش را سرزنش می‌کند. سه مرد از فرزندان او هستند که زندگیشان زندگی گمراهی است. بیست و دومی آن‌ها پیری فرتوت است که عمرش طولانی است و مردم با روزگار او به سازگاری می‌رسند. بیست و ششمی آن‌ها کسی است که حکومت از او می‌گریزد مانند گریختن شتر مرغ، و شخصی مسخره‌گر و پرحرف او را یاری می‌رساند. او را می‌بینم که بر روی پل زوراء(=بغداد) کشته شده است(2).

و سپس این آیه را تلاوت فرود:«ذٰلِکَ بِما قَدَّمَتْ یَداکَ وَ أنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلّامٍ لِلْعَبید»{این‌ها، تقاصِ همان کارهایی است که قبلاً کرده‌اید؛ وگرنه خدا به بندگانش کمترین ظلمی نمی‌کند}(حج/10)

 

پ ن1: قرآن کریم بنی‌امیه را به درخت ملعونی تشبیه کرده است. امیرالمؤمنین علیه السلام نیز آنان را در آغاز کارشان که حکومتشان قدرتمند و زندگیشان پررونق بود به درخت سرسبز تشبیه کرده و در اواخر حکومتشان که اوضاع بر عکس است، به درخت شکافته شده تشبیه کرده است.

 

پ ن2: اوّلین حاکم بنی‌عباس، سفّاح است که مهربان‌ترین آن‌هاست.

دومی منصور دوانیقی است که خون‌ریزترین و شجاعترین آن‌ها بوده و بیش از همه با حیله و نیرنگ مردم را به قتل می‌رساند.

پنجمی هارون الرشید است که مقتدرترین آن‌هاست؛ چرا که حکومت هیچ یک از آنان مانند حکومت او استحکام نیافت.

هفتمی مأمون است که داناترین آن‌هاست و شهرت فراوان علم او در میان دیگر پادشاهان از توضیح بی نیاز است.

دهمی متوکل است که کافرترین آن‌ها بلکه کافرترین همه انسان‌هاست، به خاطر سرسختی در تعقیب و شکنجه اهل بیت علیهم السلام، شیعیان و دیگر افراد. کسی که او را کشت از غلامان نزدیکش بود.

پانزدهمی معتمد علی الله است. اگرچه زمان خلافتش بیست و سه سال بود، اما بیشتر وقتش را درگیر جنگ با صاحب الزنج و دیگران بود. به همین خاطر نیز علی علیه السلام او را به رنج بسیار و ثروت اندک توصیف کرده است.

شانزدهمی معتضد بالله است. او در خواب مردی را دید که به کناره رود دجله آمد و دستش را به طرف رود دراز کرد و تمام آب دجله در دستش جمع شد. سپس دستش را باز کرد و آب جوشید. از معتضد پرسید آیا مرا می‌شناسی؟ گفت: نه. آن مرد فرمود: من علی بن ابی طالب هستم. وقتی بر تخت خلافت نشستی بر فرزندان من نیکی کن. معتضد نیز وقتی به خلافت رسید، علویان را دوست می‌داشت و به آن‌ها نیکی می‌کرد. به همین خاطر علی علیه السلام او را به ادای حق و صله رحم وصف کرده است.

هجدهمی مقتدر بالله است. خادم او به نام مونس از سپاه او جدا شد و به موصل آمد و بر آن مسلط شد. سپاهی جمع آوری کرد، برگشت و در بغداد با مقتدر جنگید و سپاه او را شکست داد. او در جنگ کشته شد. بعد از مقتدر، سه نفر از فرزندانش به خلافت رسیدند: راضی بالله، متّقی بالله و مطیع لله.

بیست و دومی مکتفی بالله است که بعد از چهل و یک سالگی در سال سیصد و سی و سه ادعای خلافت کرد. یک سال بعد، أحمد بن بویه بر بغداد مسلط شد، مکتفی را دستگیر کرد و چشمش را در آورد و در سال سیصدو سی و هشت از دنیا رفت.

متن عربی

المناقب لابن شهرآشوب: وَ مِنْ خُطْبَهٍ لَهُ علیه السلام وَیْلُ هَذِهِ الْأُمَّهِ مِنْ رِجَالِهِمْ الشَّجَرَهِ الْمَلْعُونَهِ الَّتِی ذَکَرَهَا رَبُّکُمْ تَعَالَی أَوَّلُهُمْ خَضْرَاءُ وَ آخِرُهُمْ هَزْمَاءُ ثُمَّ یَلِی بَعْدَهُمْ أَمْرُ أُمَّهِ مُحَمَّدٍ رِجَالٌ أَوَّلُهُمْ أَرْأَفُهُمْ وَ ثَانِیهِمْ أَفْتَکُهُمْ وَ خَامِسُهُمْ کَبْشُهُمْ وَ سَابِعُهُمْ أَعْلَمُهُمْ وَ عَاشِرُهُمْ أَکْفَرُهُمْ یَقْتُلُهُ أَخَصُّهُمْ بِهِ وَ خَامِسَ عَشَرَهُمْ کَثِیرُ الْعَنَاءِ قَلِیلُ الْغَنَاءِ سَادِسَ عَشَرَهُمْ أَقْضَاهُمْ لِلذِّمَمِ وَ أَوْصَلُهُمْ لِلرَّحِمِ کَأَنِّی أَرَی ثَامِنَ عَشَرَهُمْ تَفْحَصُ رِجْلَاهُ فِی دَمِهِ بَعْدَ أَنْ یَأْخُذَ جُنْدُهُ بِکَظَمِهِ مِنْ وُلْدِهِ ثَلَاثُ رِجَالٍ سِیرَتُهُمْ سِیرَهُ الضَّلَالِ الثَّانِی وَ الْعِشْرُونَ مِنْهُمُ الشَّیْخُ الْهَرِمُ تَطُولُ أَعْوَامُهُ وَ تُوَافِقُ الرَّعِیَّهَ أَیَّامُهُ السَّادِسُ وَ الْعِشْرُونَ مِنْهُمْ یُشَرَّدُ الْمُلْکُ مِنْهُ شُرُودَ النَّقْنَقِ وَ یَعْضُدُهُ الْهَزْرَهُ الْمُتَفَیْهِقُ لَکَأَنِّی أَرَاهُ عَلَی جِسْرِ الزَّوْرَاءِ قَتِیلًا ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ یَداکَ وَ أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ

منابع
image_pdf
بحارالانوار/45/321/41
مناقب آل ابی طالب/430/1
0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x

دسترسی سریع

دسته بندی روایات