امام صادق علیه السلام: جبیر خابور صاحب بیت المال معاویه بود و در کوفه مادری پیر و کهنسال داشت. به معاویه گفت: من در کوفه مادری پیر دارم و مشتاق دیدار او شدهام، به من اجازه بده نزد او بروم و حقی را که بر من دارد ادا کنم. معاویه گفت: در کوفه چه کار داری؟! در آن جا مرد ساحر و پیشگویی به نام علی بن ابی طالب وجود دارد و مطمئن نیستم که تو را فریب ندهد! جبیر گفت: من با علی کاری ندارم، من فقط نزد مادرم میروم، او را میبینم و حقی را که بر من واجب است ادا میکنم. معاویه به او اجازه داد و جبیر خابور به کوفه رفت.
علی علیه السلام به او فرمود: تو گنجی از گنجهای خدا هستی! و معاویه نزد تو ادعا کرده است که من پیشگو و ساحر هستم. گفت:بله، به خدا قسم معاویه چنین گفت. سپس فرمود: تو پولی داری که مقداری از آن را در عین التمر دفن کردهای. گفت: درست گفتی ای امیرالمؤمنین! این چنین است. علی علیه السلام فرمود: ای حسن، او را در آغوش بگیر و با او نیکو رفتار کن. روز بعد او را فراخواند و به اصحابش گفت: این مرد در کوه اهواز در میان چهار هزار مردِ تا دندان مسلح خواهد بود. همراه او خواهند بود تا این که قائم ما اهل بیت برخیزد و همراه او میجنگد.
پ ن: اشاره به مسأله رجعت دارد.