امیرالمؤمنین علیه السلام در حالی که برای جنگ با خوارج میرفت فرمود: میترسم که حرفی بزنید و عمل را رها کنید، وگرنه شما را باخبر میکردم که خدا در مورد کسانی که با این قوم بجنگند و آگاه به گمراهی آنان باشند، به پیامبرش چه گفته است. [ولی این را میگویم] که در میان آنها مردی است که به او صاحب پستان گفته میشود؛ زیرا سینهای مانند سینه زنان دارد. آنان بدترین مردم و مخلوقات هستند و نزدیک ترین بندگان به خدا با آنها میجنگند.
[پس از جنگ و] وقتی که کشته شدند، علی علیه السلام در میان کشتهشدگان به دنبال او میگشت و میگفت: به خدا که دروغ نگفتم و به من دروغ گفته نشد، تا این که در میان جنازهها پیدا شد. پیراهنش را پاره کرد، در کتف او غدّهای مانند سینه زنان بود و بر روی آن موهایی بود که وقتی کشیده میشد کتفش نیز همراه آن کشیده میشد و وقتی رها میشد کتفش به جایش باز میگشت!
وقتی او را یافت، بانگ الله اکبر سر داد و گفت: این برای کسی که خواهان بصیرت باشد عبرتی است.